بابای من رو از قفا با دشنه کشتند
بابای من رو با لبای تشنه کشتند
با تیغ و نیزه جسمشو صد چاک کردند
صحرا نشینا پیکرش رو خاک کردند
جای یه خنجر رو حنجرش بود
جای هزاران زخم روی پیکرش بود
هم خواهرش بود هم مادرش بود
چشم یه ملعونی پی انگشترش بود
لعنت به اون که پیکرش رو زیر ور روکرد
توی رگای حنجرش خنجر فرو کرد
لعنت به اون خولی که دنبال سرش بود
با ساربانی که پی انگشترش بود
لعنت به اون که بی حربه میزد
با هرچی داشتش توی دستش ضربه میزد
لعنت به اون که با سنگ میزد
اونی که داشت به پیراهنش چنگ میزد
درباره این سایت