با اشک و ناله، گشتم روانه
سوی شامِ غم، چه غریبانه
بی تو برادر، میبرند من را
با کعب نی و با تازیانه
***
سر به روی نی، قرآن بخواند
آنچنان گویی، دردم بداند
کن دعا دیگر، جانِ این خواهر
زینبِ مضطر، زنده نماند
***
افتاد از ناقه، طفلِ گریانت
زینب نالان از، اشکِ طفلانت
میبینی از نی، ظلمِ عدو را
من به قربانِ، برقِ چشمانت
***
یکه و تنها، بی کس و یارم
بر دلِ زارم، غصهها دارم
تو بخوان قرآن، ای مه تابان
تا شود صوتت، یار و غمخوارم
***
رأس یارانت، از هر سو بر نی
حتی اصغر هم، رأسِ او بر نی
قلبم شد پاره، از این که دیدم
رأس عباسم، از پهلو بر نی
درباره این سایت